در تنگنای شدیدی از لحاظ روحی و روانی قرار می گیری،به زمین و زمان بد می گی،دنیا رو
برای خودت تمام شده میدونی
دیگه بیخیال امید و اینجور حرفها شدی،امّا وقتی جرقه ای در ذهنت زده می شه و به واسطه ای
دلت گره می خوره به اهل بیت
دیگه انگار خودت نیستی،تمام دردها و غصّه ها رو فراموش می کنی و اینجاست که دلت یه
ذره می شه برای بودن توی مجلس
روضه ی اهل بیت(علیهم السلام)
سماوری که به بزم حسین می جوشد
بخــار رحمت آن جُـــرم خلق می پوشد
مگو حکایت جام و سبو تو ای ساقــــی
بگو حکایت مستــی که چای می نوشد